خوانندگان به خوبی ملتفت شده اند که جناب شادیبای ما «سلّمه الله تعالی» (همان با شادیِ سابق خودمان) طبق فرهنگ و سنّت متجدّد شدن، شخصاً و از قدیم الایام، یکی از طرفداران سنّتی و هواداران جدی و پویای اشاعه سیستم توسعه، اونم از نوع فرنگیش، جسارتاً از جنسِ نوزادی، زنانه، مردانه، بچگانه، خلاصه همه رقم بوده است. ما همیشه مراتب طرفداری و هواداری خودمان را به انحا و طرق مختلف و خیلی رک و راست اعلام نموده ایم و باز هم می نُماییم؛ ولی افسوس و صدافسوس که هیشگی ککش نمی گزه و تحویلمون نمی گیره! هر چی عزّ و جز می کنیم که بابا، مام یه چیزی از توسعه اعم از منقول و غیرمنقول، فرنگی، آشی، پلویی و ... بارمون هَه! (به قول مرحوم به قولی: نرود (میخ آهنین در سنگ ...).

علی ایُ حال، این جناب شادیبای ما حالیش نیست می گه تمدن چیه؟ گفتگو کیلو چنده؟ اینا همش کشکه! من خودم همه جور الگوی علمی و عملی توسعه ام، ول کنید بابا، برید پیِ کارتون!

مام که نمی تونیم روی حرف جناب عالی حرف بزنیم، البته فعلاً.

به قول شاعر گفتنی که باید درِ دهنشو طلا اونم از نوع 24 عیارش بگیرن، «کلوخ انداز را پاداش، سنگ است».

این که چه طور شد که کلّه «مش قربون، بقالّ محلّه» شکست، داستانش طول و تفصیل دارد. مختصرش این که پیرمردِ ناکام پایش گیر کرد به سنگ جناب شادیبا و ...